مرا اسب سپیدی بود روزی شهادت را امیدی بود روزی در این اطراف، دوش ای دل تو بودی! نگهبان دیشب، ای غافل تو بودی! بگو اسب سپیدم را که دزدید امیدم را، امیدم راکه دزدید مرا اسب چموشی بود روزی شهادت می فروشی بود روزی شبی چون باد بر یالش خزیدم به سوی خانه ی ساقی دویدم
برچسبها: شعر- عاشقانه,
